کانون علمی اقتصاددانان جوان ایران
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

کانون علمی اقتصاددانان جوان ایران

تالار گفتمان اقتصادی
 
الرئيسيةالرئيسية  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورودورود  

 

 شومپیتر و آینده نظام سرمایه داری

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
amin-bahmani
دانش یار
دانش یار



تعداد پستها : 55
Join date : 2009-12-15
Age : 39

شومپیتر و آینده نظام سرمایه داری Empty
پستعنوان: شومپیتر و آینده نظام سرمایه داری   شومپیتر و آینده نظام سرمایه داری Emptyالأربعاء ديسمبر 16, 2009 6:31 am

جوزف شومپیتر اقتصاددان پرآوازه اتریشی در سال 1870 متولد و در سال 1950 وفات یافته است. نظریه کارآفرینی او تا آنجا معروف است که وی را پدر کارآفرینی نوین می خوانند.شخص وی هم سطح آدام اسمیت، مارکس و کینز و مورد احترام همه ی اقتصاددانان است.
نظريات شومپيتر مقام بلندي در تاريخ عقايد اقتصادي دارا مي باشد . جوزف شومپيتر از همان زمان كه اثر مهم خود را تحت عنوان نظريه نوسانات تجاري آغاز كرد ، تصويري از تكامل تاريخي نظام سرمايه داري در ذهن خود مي پروراند . مهمترين اثر اقتصادي دوران جواني او نظريه توسعه اقتصادي است كه در پاييز سال 1911 ميلادي به زبان آلماني به چاپ رسيد و سپس در سال 1934 ميلادي بهزبان انگليسي برگردانده شد ، شومپيتر مقالات زيادي نوشته كه پس از سال 1920 ميلادي به چاپ رسيد و انتشار يافته است . آثار ديگر شومپيتر به ترتيب نوسانات تجاري ، سرمايه داري ، سوسياليسم و دموكراسي و تاريخ تحليل اقتصادي است كه به ترتيب در سالهاي 1939 ، 1942 ، 1954 ميلادي منتشر شده است .
شومپیتر آينده نظام سرمايه داري آمريكا را بيا توجه به سه مبحث مهم مورد بررسي قرار مي دهد.
اول موفقيت نظام سرمايه داري در گذشته چه بوده است ؟ شومپيتر به سه دليل به اين پرسش پاسخ مي دهد . 1 . نظام سرمايه داري در گذشته به وسيله رشد اقتصادي ناشي از نظام سرمايه داري گسترش يافته است . 2 . توزيع درآمد به نفع طبقات كم درآمدتر تغيير يافته است . 3 . توسعه اقتصادي يك دسته منافع غير اقتصادي نظير آزادي و دموكراسي به وجود آورده است . نتيجتاً با اينكه چند انحراف غير عادي از مسير ثابت رشد اقتصادي در گذشته ملاحظه شده ، دستگاه محركه اقتصاد سرمايه داري در گذشته به طور مناسب كاركرده است .
دوم چنانچه نظام سرمايه داري در آينده مانند گذشته عمل كند ، تنزل و ركود در آينده چگونه خواهد بود ؟ در پاسخ به اين سئوال شومپيتر معتقد است كه « پيدايش ركود در سرمايه داري آمريكا به عنوان يك بيماري نظام تلقي نمي شود و بدين جهت نقش مهمي در تكامل سيستم بازي نكرده و سيستم بدون آن منطقاً كامل است . » در واقع ركود واكنش ويژه اي است كه نسبت به وضع غير عادي موجود در اقتصاد به وجود مي آيد . براي مثال ، وضع غير عادي دهه 1930 ميلادي در آمريكا به خاطر « مشكلاتي ناشي از انطباق اقتصاد با سياست مالي جديد ، سياست اشتغال جديد و تغييرات نهادي در رفتار دولت نسبت به بخش خصوصي به وجود آمده . »
در اينجا شومپيتر مي پرسد : « آيا توسعه سرمايه داري در گذشته مي تواند راهنماي مفيدي براي موفقيت اين نظام در آينده باشد ؟ منطق اين سئوال را مي توان با بررسي پرسشهاي زير توجيه نمود :
1. آيا رابطه قابل درك ميان نظام سرمايه داري و نرخ افزايش بازده وجود دارد ؟ پاسخ شومپيتر به اين سئوال مثبت است ، زيرا در اين سيستم نه تنها عامل نوآوري موجب افزايش نرخ بازده مي شود بلكه انحصارات در مقايسه با نرخ رشد رقابتي درصد بالاتري از رشد را ايجاد مي كند .
2. آيا نرخ افزايش توليد در سرمايه داري به علت وجود شرايط خاص بوده است ؟ جواب شومپيتر به اين سئوال منفي است ، زيرا هيچ عامل خارجي مانند جنگ و فعاليتهاي دولتي در توسعه اقتصادي سرمايه داري مؤثر نبوده اند .
3. آيا دليلي وجود دارد كه نيروي محرك سرمايه داري در آينده در ايجاد فعاليت اقتصادي ، نظير گذشته ، شكست بخورد ؟ پاسخ شومپيتر به اين سئوال بستگي به ملاحظات كوتاه مدت و بلند مدت دارد .
در كوتاه مدت مسئله خاصي به وجود نمي آيد زيرا توسعه اقتصادي سرمايه داري از طريق نوسانات اقتصادي اين سيستم ايجاد مي شود . در دوران توسعه اقتصادي ، هرگاه انحرافي نسبت به مسير رشد ثابت اقتصادي در بلند مدت پديد آيد ، به طوري كه ملاحظه شد ، نمي تواند عملكرد اقتصادي را مختل سازد . جهات بلند مدت عقايد شومپيتر به ارزيابي او از « نظريه ركود دراز مدت » آلوين هانسن بستگي پيدا مي كند .
الوين هانسن كه در تاريخ عقايد اقتصادي به « كينز آمريكا » مشهور است ، معتقد است كه كشور منتغمي مانند آمريكا به احتمال قوي با « مسئله درازمدت ركود اقتصادي » روبه رو خواهد شد . شهرت عمومي هانسن به طور كلي ناشي از نظريه او در اين باره مي باشد . نظريه هانسن اساساً كينزي است و برداشتي پويا از نظام فكري كينز در جهت توازن مداوم پس انداز و سرمايه گذاري ارائه مي دهد . از آنجا كه پس انداز نوعي برداشت از جريان درآمد تلقي مي شود ، براي نگهداري تعادل اشتغال كامل برابر شود . از نظر هانسن هرگاه قرار باشد كه اقتصاد به توليد ناخالص ملي بالقوه خود در هر لحظه از زمان دستيابي پيدا كند ، ميزان سرمايه گذاري ثابت بايد در حدي باشد كه بتواند حجم پس انداز فزاينده ( كه خود ناشي از درآمد ملي در حال افزايش است ) را خنثي كند .
هانسن معتقد است كه در اقتصاد آمريكا ميزان سرمايه گذاري در دراز مدت به چند دليل در حدي كمتر از ميزان پس انداز در اشتغال كامل خواهد بود و نرخ افزايش آن تدريجاً تنزل خواهد كرد . اول بر اساس شواهد آماري قبل از جنگ جهاني دوم ، ميزان رشد جمعيت رو به تنزل است . رشد جمعيت در ابتداي دهه 1800 ميلادي حدود 30 درصد بوده ، در حالي كه دهه 1940 ميلادي رشد مزبور به 7 درصد تنزل يافته است . اين كاهش ، يكي از عوامل رشد سرمايه گذاري آينده اقتصاد با محدوديت و مانع روبه رو است . در قرن نوزدهم ، اين عامل موجب تحرك سرمايه گذاري ها به طور كلي و بالاخص سرمايه گذاري در صنعت راه آهن گرديد . توسعه سرزمينهاي جديد حتي در شرايطي كه سليقه مصرفي وشيوه فني ثابت باشد موجب تحرك سرمايه گذاري مي شود . با كاهش در كشف سرزمينهاي جديد و مرزهاي نو در آمريكا ، هانسن معتقد است كه اقتصاد آمريكا بايد در آينده به مرزهاي اقتصادي تكيه كند و از اين نظر بايد به نقش اختراع و ابداع در ايجاد انگيزه هاي سرمايه گذاري خصوصي تاكيد نمايد .اگر در آينده ، رشد جمفيت و كشف سرزمينهاي جديد تاثير كمتري روي سرمايه گذاريها در مقايسه با گذشته بگذارد ، نرخ رشد پيشرفت تكنولوژي و بهبودي در شيوه فني توليد بايد بيشتر باشد ؟ ولي آيا نرخ پيشرفت فني در اقتصاد آمريكا فزاينده خواهد بود ؟ جواب هانسن در پاسخ به اين سئوال اين است كه لزوماًاين طور نخواهد بود و در اينجاست كه وي سومين دليل خود را براي كاهش در نرخ سرمايه گذاري مطرح مي كند .صنايع جديدي مانند راه آهن و اتومبيل به ترتيب در قرن نوزدهم و قرن بيستم تا مرحله اوج خود رشد كرده و از اين به بعد رشد هريك متوقف خواهد شد . در اين شرايط ، طبق نظر هانسن پيشرفت فني در اقتصاد آمريكا بيشتر ماهيت « سرمايه اندوز » داشته تا در گذشته و بدين ترتيب پيشرفت فني كاهش مي يابد . به دلايل فوق هانسن معتقد است كه پيدايش ركود اقتصادي در بلند مدت در نظام سرمايه داري آمريكا اجتناب ناپذير بوده و همان گونه كه كينز معتقد است ، آهنگ پس انداز در اشتغال كامل بطور مزمن از آهنگ سرمايه گذاري بيشتر است . نتيجتاً علت اساسي ركود در واقع همان مازاد پس انداز نسبت به سرمايه گذاري و يا كمبود سرمايه گذاري نسبت به پس انداز و يا هر دو مي باشد . در اين شرايط ، هرگاه ميزان مخارج مصرفي نسبت به ازدياد درآمد ملي افزايش يابد ( به فرض آنكه ميل متوسط به مصرف ثابت است ) ، هنوز تا زماني كه ميل نهايي به مصرف از واحد كوچكتر است ، مي توان يقين داشت كه ميزان مطلق ، « شكاف پس انداز » با رشد درآمد افزايش خواهد يافت . طرف ديگر بحث هانسن اين است كه سيستم قيمت در سرمايه داري رشد سرمايه گذاري را نسبت به رشد ميزان مطلق پس انداز ( در شرايط اشتغال كامل ) تضمين نمي كند . به عبارت ديگر ، پيشنهاد ژان باتيست سه مبني بر اينكه عرضه تقاضاي خود را در اشتغال كامل ايجاد خواهد كرد « معتبر نيست ، زيرا مصرف ، بنابر معيارهاي واقعي ، به طور مطلق داراي افزايشي كمتر از افزايش توليد با درآمد واقعي مي باشد ..... و اينكه آيا اين شكاف در حال گسترش ممكن است توسط سرمايه گذاري پر شود يا خير ، بستگي به قدرت عواملي دارد ( تكنولوژي و رشد جمعيت ) كه حجم مخارج سرمايه گذاري را تعيين مي كند .
شومپيتر در مورد نظريه هانسن ملاحظات زير را ارائه مي دهد :
1.تنزل در نرخ رشد جمعيت غير ممكن است، زيرا با تغييرات پويا در تقاضا و نيازها و دانش فني هرگونه وقفه از نظر رشد جمعيت و فقدان نيروي كار ماهر از بين ميرود . بنابراين از نظر شومپيتر ، علي رغم عقيده هانسن ، تنزل در نرخ رشد جمعيت يك عامل اساسي براي وخامت آينده سرمايه داري محسوب نمي شود .
2.گرچه كشف مرزهاي نو و سرزمينهاي جديد ديگر قابل طرح نيست ، اما مرزهاي اقتصادي جديد جاي آنها را گرفته است . به عبارت ديگر ، پيشرفت دانش فني موجي گرديده كه ابداعات اقتصادي در سرزمينهاي قديمي خودنمايي كند .
3.علي رغم نظر هانسن ، طبق شواهد آماري تا سال 1929 ميلادي ، پيشرفت فني « سرمايه دوز » نبوده است . از سوي ديگر چنين تمايلي براي پيشرفت شيوه هاي فني وجود داشته باشد ، فرصتهاي فراوان براي ابداعات جديد نيز در دست خواهد بود . بدين ترتيب ، ملاحظه نمي شود كه نظام سرمايه داري مي تواند مانند گذشته روند موفقيت آميز اقتصادي خود را حفظ كند و هيچ گونه دليلي براي شكست اقتصادي آن وجود ندارد .
سومين و بالاخره مهمترين قسمت بحثش در مورد آينده سرمايه داري در اين پرسش خلاصه مي شود كه « نظام سرمايه داري مي تواند به حيات خود ادامه دهد ؟ » پاسخ شومپيتر به اين سئوال منفي است ، زيرا همين موفقيت زياد نظام سرمايه داري آن را به زوال و نيستي مي كشاند . اين نتيجه گر چه يك نتيجه ماركسيستي است ، ولي تحليلي كه شومپيتر براي توجيه آن ارائه مي دهد كاملاً غيرماركسيستي است . به نظر شومپيتر ، نظام سرمايه داري ، نه به خاطر دلايل اقتصادي كه ماركس ارائه مي دهد ، بلكه به خاطر عوامل روانشناسي ، جامعه شناسي ، ايدئولوژي و سياست است كه تمدن سرمايه داري منهدم مي شود .به طور خلاصه ، « دليل از بين رفتن نظام سرمايه داري موفقيت نظام است . » براي توجيه اين نتيجه تناقض آميز شومپيتر چهار دليل زير را ارائه مي دهد .
1.محجوريت وظيفه نوآور . در سرمايه داري قرن بيستم به علت ايجاد تمركز در شركتهاي سهامي بزرگ ، ابداعات اقتصادي به وسيله اين شركتها به درون اقتصاد راه مي يابد . درنتيجه اصالت فردي و شخصيت اصلي نوآور از دست مي رود و محيط اجتماعي ايجاب مي كند كه پديده نوآوري در جهت خواسته هاي مديران شركتهاي سهامي تمايل پيدا كند .
2.نابودي طبقات محافظ . سرمايه دار ، به نظر شومپيتر ، فاقد طبقه اي است كه او را در امور غير اقتصادي حمايت كند . نظام سرمايه داري در آمريكا از نظام فئوداليسم به وجود نيامده و طبقه فئودال در اين سيستم وجود ندارد كه حافظ طبقه سرمايه دار باشد . ازاين ، رو طبقه سرمايه دار از نظر سياسي درمانده است و نه تنها قادر به رهبري كشور نيست ، حتي نمي تواند از منافع شخصي خود نيز حمايت كند .
3.نابودي چاچوب نهادي جامعه سرمايه داري . موفقيت نظام سرمايه داري موجب شده است كه نهادهاي اجتماعي و بنيادي اين سيستم با پيدايش اقتصاد عظيم شركتهاي بزرگ از بين برود . گسترش مالكيت از بنگاههاي كوچك رقابتي به صنايع بزرگ انحصاري ، جدايي مالكيت از مديريت ، زوال انگيزه سودجويي براساس رقابت فردي و نابودي سيستم قيمت از جمله نهادهايي هستند كه بر اثر موفقيت نظام سرمايه داري از بين رفته اند .
4.رشد خصومت . سرمايه داري به خاطر منطق ارزشهاي خود محيطي آكنده از خصومت و تضادهاي اجتماعي به وجود مي آورد . خصومت هم در سطح عمومي و هم در طبقه روشنفكر نسبت به نظام اجتماعي ظاهر مي شود . اين خصومت در ميان طبقات اجتماعي و بالاخص بين كارگران و كارفرمايان تشديد شده ومنجر به ايجاد اتحاديه هاي كارگري و كارفرمايي مي گردد و بر مبناي همكاري وسيع پايه هاي نهادي اقتصاد سرمايه داري را اجتماعي مي كند . بدين ترتيب ، سرمايه داري به تدريج ريشه هاي دگرگوني خود را به وجود مي آورد .
جانشين سرمايه داري چيست ؟ شومپيتر ، مانند ماركس ، سوسياليسم را جانشين طبيعي سرمايه داري مي داند . شومپيتر معتقد است كه همان طوري كه غولهاي عظيم سرمايه داري جايگزين سرمايه داري رقابتي شدند ، به همان ترتيب نيز يك مديريت سوسياليستي حاكم بر اين غولهاي عظيم سرمايه داري خواهد شد .
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
شومپیتر و آینده نظام سرمایه داری
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» نظام تامين مالى اسلامى و بسيج منابع‏انسانى درآن (بخش اول)
» نظام تامين مالى اسلامى و بسيج منابع‏انسانى درآن (بخش دوم)

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
کانون علمی اقتصاددانان جوان ایران :: اقتصاد میانه :: تاریخ عقاید اقتصادی-
پرش به: