مشاور اقتصادی دانش آموز
تعداد پستها : 6 Join date : 2009-12-23
| عنوان: بخشی نگری آفتی برای توسعه الأربعاء يناير 06, 2010 11:26 am | |
| باسمه تعالي ‹‹بخشي نگري آفتي براي توسعه›› يحيي نيكدل – فوق ليسانس توسعه اقتصادي و برنامه ريزي و مدرس دانشگاه e-mail:yahya4ir@gmail.com
توسعه در مقايسه با رشد يك مفهوم كيفي مي باشد . رشد، افزايش كمي شاخصهاي مختلف اقتصادي را گويند اما توسعه زماني تحقق مي يابد كه رشد حاصل موجب ارتقاء سطح زندگي افراد جامعه در زمينه هاي مختلف گردد . بنابر اين رشد زمينه ساز توسعه است اما الزاما هر رشدي منجر به توسعه يافتگي نمي شود .گاهي اوقات ممكن است به دلايل مختلف و از جمله آنها بخشي نگري ،حتي رشد در يك بخش و يا زمينه اي خاص موجب افت در ساير بخشها گردد كه در اين صورت حتي رشد حاصل شده نيز نامطلوب خواهد بود . براي تحقق رشد كه زمينه ساز توسعه مي باشد ملزوماتي لازم است كه اگر آن ملزومات فراهم نباشد نمي توان اميدوار به تحقق رشد بود . بعنوان مثال براي آنكه رشد توليدات باغي در يك منطقه خاص تحقق يابد ، وجود آب و هواي مناسب، خاك مناسب ، آب به اندازه مورد نياز ، سرمايه و تجهيزات مرتبط، علم مربوط به مراحل كاشت و داشت و برداشت ،لازم است اما كافي نيست .وجود مديريت مناسب بر اين منابع موجود نيز يكي از ملزومات آن است . آنچه در در اين مقاله بناست به آن پرداخته شود موضوعي بنام بخشي نگري مي باشد كه در مديريتها خود را نشان مي دهد . اگر مديريت مناسبي بر منابع موجود صورت نگيرد در اين صورت رشد حاصل نخواهد شد و منابع به هدر خواهد رفت كه اين را نوعي ضعف مديريت در استفاده از منابع گويند كه مطلوب نيست .حال اگر بخش باغباني ادارات كشاورزي آن منطقه به منظور استفاده از اين منابع برنامه ريزي نموده و بتواند ميزان توليد محصولات باغي را در آن منطقه افزايش دهد در اين حالت رشد توليد صورت گرفته است اما اينكه توسعه اي هم به همراه داشته يا خير نمي توان قضاوت نمود . چنانچه توجه بخشي به محصولات باغي و افزايش توليد آن بدون در نظر گرفتن نيازهاي بخش زراعت ،موجب گردد كه كشاورزان مزارع زراعي خود را درختكاري نموده و افت توليد در محصولات زراعي را به همراه داشته باشد ، اين رشد كه حاصل بخشي نگري بوده و نوعي سوء مديريت است مطلوب نخواهد بود. رشد حاصل از سوء مديريتها كه در اثر بخشي نگري حاصل شود بطور قطع زمينه ساز توسعه نخواهد بود . رشد توليد گندم به منظور خودكفايي در توليد گندم ( صرف نظر از آنكه گندم يك محصول استراتژيك بوده و قوت اصلي اقشار جامعه را تشكيل مي دهد و وابستگي به خارج براي تامين آن مشكلاتي را براي جامعه خواهد داشت )اگر منجر به كاهش توليد پنبه شده و كارخانجات ريسندگي و بافندگي را با بحران مواجه نموده و به ورشكستگي بكشاند و يا موجب كاهش توليد جو در اثر كاهش سطح زير كشت اين محصول شده و بخش دامداري و توليد گوشت و مواد لبني جامعه را با بحران مواجه نمايد نمي تواند چندان مطلوب بوده و بستر ساز توسعه باشد بلكه آن رشد توليدي مطلوب است كه ضمن توجه به نياز ساير بخشها و حفظ ميزان توليد آنها ، در اثر بكار گيري شيوه هاي نوين توليد و افزايش راندمان در واحد سطح صورت گرفته باشد . رشد حاصل از بخشي نگري نوعي رشد سرطاني و غير متوازن مي باشد كه هيچگاه موجب رشد و توسعه كل جامعه و سيستم نخواهد شد . بعنوان مثال اگر بدن انسان را به عنوان يك سيستم در نظر بگيريم رشد حاصل از بخشي نگري مانند آن است كه يكي از اعضاي بدن انسان بصورت غير طبيعي رشد كرده و متناسب با ساير اعضاي بدن نباشد مثلا دماغ انسان در صورت بزرگتر از حد معمول باشد و يا يك پاي انسان بلند تر از پاي ديگرش باشد و .... كه هيچكدام مطلوب نيست . بخشي نگري نه تنها در درون سازمان نوعي سم براي رشد متوازن آن سازمان در جهت دستيابي به اهداف سازمان مي باشد كه اين امر اگر در مورد سازمانهاي مختلف يك منطقه و كشور نيز وجود داشته باشد آفتي براي توسعه آن جامعه و يا منطقه خواهد بود . بدون شك هر يك از ادارات و سازمانهاي مختلف اجزايي از يك سيستم را تشكيل مي دهند كه داراي اهداف و برنامه هاي خاص مي باشند. اما نباد فراموش كرد كه اين اهداف خاص سازماني همگي در جهت يك هدف خاص كه از همكاري جمعي سازمان هاي مختلف حاصل مي شود شكل گرفته است و آن هدف، رشد و توسعه آن منطقه يا جامعه است . عدم توجه به هدف مشترك توسط متوليان امر و بخشي نگري در حوزه كاري هر نهاد يا سازمان همان نتايجي را بدنبال خواهد داشت كه بخشي نگري در درون يك سازمان بدنبال خواهد داشت . يكي از آفتهايي كه اهداف سازماني را در درون يك سازمان شديدا تهديد مي نمايد آن است كه هر بخش از آن سازمان در جهت توانمند جلوه دادن بخش خود با ارائه شاخصهاي كمي تلاش نمايد بدون آنكه به اهداف مشترك سازمان انديشه كند . يكي از آفاتي كه محصول اين نوع نگرش مي باشد اين است كه گاهي متوليان بخش مربوطه نه تنها به اهداف مشترك سازمان توجهي ندارند بلكه سعي مي نمايند با ناموفق جلوه دادن ساير بخشها ميزان موفقيت خود را بيشترنشان دهند . اگر اين نگرش درمورد سازمانهاي مختلف نسبت به همديگر نيز وجود داشته باشد هيچگاه نمي توان به تحقق توسعه در آن منطقه يا جامعه اميدوار بود هر چند در بخشهايي رشد هم حاصل شده باشد . در يك نگرش سيستمي هريك از سازمانهاي مختلف در يك استان حلقه اي از زنجيري هستند كه آن استان را به طرف رشد و توسعه مي كشانند. حال اگردر اين بين حتي يكي از حلقه ها گسسته شود نمي توان به رشد و توسعه در آن استان اميدوار بود تا چه رسد به اينكه خداي ناكرده هركدام از سازمانها بصورت يك حلقه مستقل عمل نمايند .البته اين بدان معنا نيست كه وظايف و ماموريتهاي سازماني ناديده گرفته شده و رقابت از سازمانها گرفته شود و ارزيابي عملكردي وجود نداشته باشد بلكه منظور آن است كه وقتي حركتي از طرف هر يك از سازمانها در جهت تحقق هدف مشترك انجام مي پذيرد همه ضمن حفظ استقلال واهداف سازماني، در جهت تقويت اين حركت گام برداشته و آن امر را تسهيل نمائيم . در اين حالت است كه مي توان به رشد و توسعه متوازن اميدوار بود .به هر حال توجه به هدف مشترك براي رسيدن به رشدي كه زمينه ساز توسعه است يكي از اساسي ترين نيازهاست و اميد است كه همه ما به اين مهم توجه نموده و از بخشي نگري صرف شديدا پرهيز نمائيم تا بتوانيم زمينه توسعه همه جانبه استان را فراهم نمائيم .
| |
|