amin-bahmani دانش یار
تعداد پستها : 55 Join date : 2009-12-15 Age : 39
| عنوان: سی؛شارح بزرگ کلاسیک الأربعاء ديسمبر 16, 2009 6:26 am | |
| همگان با توافقی ضمنی، اذعان داشتند که دانش اقتصاد با او شروع شده است و بازگشتن به پیش از آن، بیهوده است. اوگارنیه، مترجم فرانسوی کتاب اسمیت میگوید: این انقلابی کامل در جهان علم بود. نشر سریع و پیروزی غیر قابل انکار آدام اسمیت در اروپا، از پدیدههای شگفت سیر اندیشه اقتصادی است. یکی از معاصرین اسمیت در مورد او گفته بود: اسمیت نسل معاصر را متقاعد خواهد ساخت و بر نسل آینده، حکمرانی خواهد کرد. تاریخ این گفته را تایید کرد. میراث اسمیت، تحت تفکر هر یک از میراثبران او، راهی جداگانه را پیمود و به مقاصدی متفاوت رسید. ما در اینجا خط سیر فکری سه تن از مشهورترین میراثبران آدام اسمیت را که بعدها به همراه خود اسمیت در رده کلاسیکهای علم اقتصاد قرار گرفتند، پی میگیریم. این سه اقتصاددان، عبارتند از ژان باتیست سی، توماس رابرت مالتوس و دیوید ریکاردو. ژان باتیست سی بانفوذترین و مشهورترین مفسر اسمیت پیروزی کامل آدام اسمیت، لااقل در اروپا، نیازمند شارح و مفسری بود که بتواند عقاید و نظرات اسمیت را در مجموعهای واحد و نظاممند ارائه نموده و از حشو و زواید بپیراید. ژان باتیست سی به این نیاز پاسخ گفت و به مشهورترین وبانفوذترین پیرو آدام اسمیت بدل گشت. سی در 1789 زمانی که بیست و سه سال داشت و به عنوان منشی کلاویر وزیر مالیه آینده فرانسه در 1792 کار میکرد، نسخهای از کتاب ثروت ملل را نزد رییس خود، که در حال مطالعه آن بود، یافت. سی پس از خواندن چند صفحه از کتاب ثروت ملل، بدان علاقهمند شد و یک نسخه از آن را تهیه کرد. اثر این کتاب در او چنان عمیق بود که میگفت هر کس آن را بخواند، میفهمد که قبل از اسمیت، علم اقتصاد وجود نداشته است. چهارده سال بعد کتاب اقتصاد سیاسی سی منتشر و با استقبال عظیمی روبهرو شد. کتاب اقتصاد سیاسی سی، تفسیری روشنگر بر ثروت ملل و گامی فراتر از آن بود. به واسطه این کتاب، شهرت و نفوذ سی پیوسته گسترش یافت و در تمام اروپا سرشناس گردید؛ از مجرای همین کتاب، اندیشههای آدام اسمیت، واضح و روشن شد و نظامی منطقی یافت و به صورت چند اصل کلی و فراگیر، به تدریج افکار روشنفکران را تسخیر نمود. بدین وسیله، ژان باتیست سی، مکتب فیزیوکراتهای فرانسوی را که تا آن زمان هنوز در اروپا و به خصوص فرانسه رواج داشت، بیاعتبار کرد و با تفسیر و بسط میراث اسمیت، اصالت خاصی به دانش اقتصاد در فرانسه بخشید، به نحوی که آن را از دانش اقتصاد بریتانیا که در همان دوران توسط مالتوس و ریکاردو که میراث اسمیت را در جهاتی دیگر پیش میبردند، متمایز ساخت. تا پیش از سی، این عقیده رواج داشت که بخش مهمی از رسالت دانش اقتصاد، راهنمایی رجال دولتی است. اما سی معتقد است که علم را نباید تا این حد مربوط به حوایج روزمره و مسائل عملی ساخت. در نظر سی، فقط معرفت نسبت به جهان اقتصادی است یا به اصطلاح خودش، دانش «قوانین» ثروتها بود که در عنوان کتاب خویش ذکر کرده بود «شرح و بیان ساده ترتیب تشکیل، توزیع و مصرف ثروتها است» و بنابراین باید آن را از سیاست که غالبا با آن مشتبه میشود و نیز از حساب، مجزا ساخت. به این ترتیب اقتصاد سیاسی در دست سی، به صورت دانشی صرفا نظری و تشریحی پیدا میکند. به نظر او کار دانشمند اقتصاد، مانند هر دانشمند دیگر، این نیست که راهنما شود و اندرز دهد، بلکه باید مشاهده و مطالعه کند، تجزیه و تحلیل نماید و شرح دهد. چنانکه در نامهای در سال 1820 به مالتوس مینویسد: اقتصادشناس باید تماشاگر بیطرف باشد. آنچه به مردم مدیونیم، این است که به آنها بگوییم چرا و به چه دلیل امری نتیجه امر دیگری است. اگر مردم نتیجه را گرامی بدارند یا از آن بیمناک گردند، همان کافی است. خود آنها میدانند چه باید بکنند، دیگر حاجت به وعظ و اندرز ما نیست. بدین ترتیب سی این عقیده رایج را که اقتصاد سیاسی را قبل از هر چیز، معرفتی عملی برای راهنمایی رجال دولتی و مدیران امور عمومی میدانست، رد نمود و کنار زد. قبل از سی، آدام اسمیت نیز پدیدههای اقتصادی را مانند یک عالم علوم طبیعی مورد مطالعه قرار میداد، اما مانند عالمی که پیش از هر چیز پزشک باشد. سی میخواهد فقط مانند عالم علوم طبیعی باشد و عمل نماید. پزشکی و درمان کار او نیست؛ او دانش نوین را بیشتر با علم فیزیک مقایسه میکند، نه با تاریخ طبیعی و از این جهت نیز با اسمیت که جامعه را به عنوان موجود زنده میشناسد، تفاوت پیدا میکند. سی، پدیدههای اقتصادی را با فیزیک نیوتن مقایسه میکند. به نظر او «اصول علم اقتصاد» مانند قوانین جهان طبیعت، «ساخته و پرداخته دست انسان نیست، بلکه ناشی از طبیعت امور آنها است.» آنها را به وجود نمیآورند، بلکه آنها را در مییابند. آنها بر حکمرانان و قانونگذاران، حکمفرمایی میکنند و هرگز نمیتوان از فرمان آنها بدون مکافات سرپیچی نمود. قوانین اقتصاد، مانند قوانین ثقل و جاذبه، جهانی هستند. محدود به مرزهای کشورها نمیشوند، مرزهای ملی که از لحاظ سیاسی مافوق هرچیزی هستند، از لحاظ دانش اقتصاد، اعراضی بیش به حساب نمیآیند. سی به این ترتیب، علم اقتصاد را به صورت دانشی که دارای قوانین جهانی است، ترتیب میدهد. او با جداکردن اقتصاد از سیاست و خارج نمودن اندیشههای عملی اسمیت از ساحت علم، به دانش اقتصاد هماهنگی و انتظام بیشتری داد، به نحوی که میتوان او را اولین اقتصاددان پوزیتیویست (اثباتگرا) دانست. بزرگترین پیشرفت نظری ژان باتیست سی در قانون معروف او، قانون سی تجسم یافت. عصاره قانون سی این است که عرضه، تقاضای خود را ایجاد مینماید. این قانون از « نظریه بازارهای فروش» سی استخراج شد. از نظر سی، آنچه در واقعیت و باطن معاملات در بازار رخ میدهد این است که «کالاها با کالاها خریداری میگردند» و بنابراین پول صرفا یک واسطه برای مبادله است. در واقع در تفکر سی، اقتصاد رابینسون کروزوئهای که در آن مبادلات به صورت تهاتری صورت میگیرد، قابلیت اطلاق به اقتصاد در دنیای واقعی دارد. سی تحلیل خود را ابتدا از اقتصادی که مبادلات در آن به صورت تهاتری انجام میپذیرد، آغاز مینماید و بر اساس آن قانون معروف خود را که بر اساس آن عرضه تقاضای خود را ایجاد مینماید، استنتاج مینماید، و سپس نتایج خود را به یک اقتصاد پولی بسط و تعمیم میدهد و بیان مینماید که پول به جز به عنوان وسیله مبادله و سنجش ارزش نقشی در اقتصاد ایفا نمیکند و قانون او در یک اقتصاد پولی نیز صادق میباشد: هنگامی که تولیدکنندهای کالایی تولید مینماید، در واقع این هدف را دارد که کالای خود را زودتر به فروش برساند. اگر تولیدکننده به چنین کاری موفق نشود، کالای وی ارزش خود را از دست میدهد. باید توجه داشت که منظور تولیدکننده برای فروش کالا، فقط به دست آوردن پول نیست، زیرا اگر پول هم در دست تولیدکننده راکد بماند، ارزشی برای او نخواهد داشت؛ پس تنها طریقی که پول به واسطه آن دارای ارزش میگردد، این است که تولیدکننده با آن کالایی خریداری کند. بنابراین به طور واضح میبینیم که به مجرد آنکه کالایی تولید شد، بازاری برای کالای دیگر به وجود میآورد. بنابراین پس از انجام گرفتن مبادلات، معلوم میشود که برای خرید کالاها، کالا پرداخت شده است. نتیجه منطقی استدلال سی این است که مجموع تقاضای محصولات، لزوما برابر با مجموع عرضه آنها است. زیرا مجموع تقاضاها، چیزی جز مجموع محصولات تولید شده نیست بنابراین تصور انسداد عمومی بازار، ابلهانه است و معنی آن چیزی جز افزایش همگانی ثروتها نخواهد بود و افزایش ثروت، چیزی است که نه ملتها را ناراحت میکند و نه افراد مردم را ، تنها امری که ممکن است رخ دهد این است که وسایل تولید در جهتهای لازم به کار نرود و در نتیجه آن در بازار یک یا چند محصول، میزان تولید بیش از میزان تقاضا و مصرف باشد. به عبارت دیگر، اضافه تولید و انسداد بازار فقط برای بعضی از محصولات ممکن است پیش بیاید، نه در مورد همه آنها. اگر همه چیز را در همه زمان به حال خود واگذارند، به ندرت ممکن است تولید محصولی، زیادتر از میزان تقاضا گردد و کالاها بیمصرف بمانند و فاسد شوند. سی نظریه بازارهای فروش خود را برای جامعه بسیار مفید میدانست، به نحوی که در ستایش از آن میگوید: نظریههای حرارت، اهرم و سطح شیبدار، طبیعت را به تمامی در اختیار انسان قرار دادند؛ نظریه مبادلات و بازارهای فروش نیز سیاستهای جهان را عوض خواهد کرد. در نظرگاه سی، بحرانهای اقتصادی، پدیدههایی اساسا «زودگذر» هستند و آزادی صنایع دفع آنها را کفایت میکند. آنچه برای او مهم است، این است که «وحشتهای بیمورد» کسانی را که از بی مصرف ماندن محصولات، ترس و هراس دارند، زایل نماید؛ ترس کسانی مانند رابرت مالتوس که آرزومند بقای ثروتمندان بیکاره است، تا دریچه اطمینانی در برابر تولید مازاد بر نیاز باشند؛ یا ترس کسی مانند سیسموندی که التماس میکند از تندروی پیشرفت صنعتی جلوگیری شود و اختراعات متوقف گردد. ژان باتیست سی از چنین سخنانی برآشفته میشود و میگوید در آبادترین کشورها، هفت هشتم جمعیت فاقد بسیاری از لوازم زندگی هستند، نمیگویم لوازم لازم برای یک خانواده ثروتمند، بلکه برای خانوادههای متوسط هم؛ چه جای این صحبتها است؟ عیب کار در زیاد تولیدکردن و پر تولیدکردن نیست، بلکه در تولید نکردن چیزهای لازم است. | |
|